سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن کس که بی دانش دست به کاری زند، بیش از آنکه اصلاح کند تباه می سازد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
شیوه تدریس درس هنر
 

 
 
از: باران  ::  87/8/2 ::  12:15 عصر

هفته چهارم

جلسه چهارم

سطح

شکل بسته ای  که دارای دو بعد (طول و عرض) باشد سطح نامیده می شود. در طبیعت و در پیرامون ما سطوح به اشکال متنوع وجود دارند. سطح چیزها در طبیعت گاه به صورت هموار و گاه ناهموار و دارای بافت ها نقش های مختلف است.

 

انواع سطح :

سطح را می توان از نظر شکل بطور کلی به دو دسته تقسیم کرد : سطوح هندسی و سطوح غیر هندسی سطوح هندسی عبارتند از دایره، مربع، مثلث، مستطیل، لوزی، ذوذنقه، بیضی وسایر اشکال هندسی. سطوح غیر هندسی، به کلیه سطوحی می گویند که شکل منظم نداشته و از نظم و ترتیب خاصی پیروی نمی کند. مانند کلیه اشیاء در طبیعت. چند نمونه از اشکال سطوح : سطوح صاف و مسطح ( مستوی) مثل سطح روی میز، کاغذ، کف خیابان و غیره. سطوح پست و بلند و دارای انحناء ( غیرمستوی) مثل سطح تپه ماهور ها. سطوح پیچیده مثل سطح روی مته ها یا سطح بعضی مجسمه های هنری


در هنر تجسمی سطح را به انحای مختلف می توان تجسم بخشید و به وجود آورد، مانند شکل زیر :
 

 

همه ی سطح ها از سه شکل هندسی دایره، مربع، مثلث یا ترکیبی از آن ها به وجود می آیند. این شکل ها هر یک خصوصیات قابل مطالعه ای دارند

 

دایره : دایره شکل کاملی است که حرکت جاودانه و مداومی را نشان می دهد. همچنین دایره نماد نرمی، لطافت، سیالیت، تکرار، درون گرایی، آرامش روحانی و آسمانی، پاکی و صمیمیت به شمار می آید.


مربع : مربع بر خلاف دایره نماد صلابت، استحکام و سکون است. این شکل مظهر قدرت زمین و مادی و در عین حال از زیباترین اشکال هندسی است.       


مثلث : مثلث به واسطه زوایای تندی که دارد سطحی مهاجم و شکلی ستیزنده به نظر می رسد که همواره در حال تحول و پویایی است. بر اساس ترکیب هایی از مثلث می توان ترکیب های ساختاری بسیاری به وجود آورد. استفاده از مثلث و شبکه های مثلثی یک اصل ساختاری در طبیعت و در معماری به شمار می رود.    

 

سطح در طبیعت :

نکته قابل توجهی که باید به آن اشاره کنیم این است که بین نقطه و خط و سطح رابطهای مستقیم وجود دارد، به عبارت دیگر نقطه و خط و سطح قابل تبدیل به یکدیگر بوده و نسبت به فضای اطراف خود متغیرند. مثلا جزیره ای در دریا از فاصله دور یک نقطه به نظر می آید، ولی اگر به آن نزدیک شویم و روی آن به ایستیم دیگر نقطه نیست و سطح خوانده میشود.به همین ترتیب یک پاره خط می تواند در شرایطی سطح و در شکل دیگری خط بنظر آید. بنا بر این سه مفهوم ( نقطه، خط و سطح) کاملا نسبی است و بستگی به زاویه دید، فاصله و نسبت آن در کادر تصویر دارد، که کدام یک از مفاهیم فوق را بیان نماید.

 

حجم

به اجسامی که دارای سه بعد : طول، عرض، وارتفاع یا عمق باشند حجم گفته می شود. معمولا همه اشیاء مادی در طبیعت دارای حجم هستند. اگر چه برخی از آنها ممکن است علاوه بر طول و عرض دارای ضخامت، عمق یا ارتفاع بسیار کمی باشند اما قاعدتا  حجم هایی هستند که بخشی از فضا را اشغال می کنند. این حجم ها گاهی بطور طبیعی به صورت نسبتا منظمی دیده می شوند، مثل حجم برخی از درختها، میوه ها و تخم پرندگان و جانوران. اما بیشتر اوقات به شکل غیر منظم جلوه می کنند، مثل حجم صخره ها، گیاهان، حیوانات و بسیاری چیزهای دیگر.                                                          

 حجم های پایه : همانطور که سه شکل دایره، مربع و مثلث به عنوان اشکال پایه برای سطح نام برده شدند، کره، مکعب و هرم را نیز می توان به  عنوان اجسام هندسی پایه نام برد. این سه نوع حجم بطور کاملا منظم به ندرت در طبیعت دیده می شوند. اما بطور کلی همه حجم های از ترکیب یا تغییر شکل این سه حجم پایه و هندسی بوجود می آیند

انواع حجم

حجم های هندسی : مثل منشور –مکعب ها- مخروط- کره-استوانه  

حجم های غیر هندسی :فرم بدن انسان یک حجم غیر هندسی است

حجم در نقاشی

در نقاشی و طراحی ، حجم بوسیله سایه روشن و رنگ و یا با تغییر شکل و اندازه اشکال در اثر عمق نمایی خطی القا می شود. بخشی از هنر نمایی نقاشان در طول تاریخ هنر برای واقع نمایی اجسام ، شبیه سازی اشکال طبیعت، به صورت سه بعدی، بر سطح دو بعدی بوم نقاشی بوده است

حجم در مجسمه سازی

حجم ، عنصر اصلی کار مجسمه سازان است. نمایش حجم در فضا و روابط متقابل آن با فضای پیرامونش اصل مهم مجسمه سازی است. این روابط در نقش برجسته سازی که از یک سو با نقاشی و از سوی دیگر با معماری در ارتباط است اهمیتی به سزا دارد. نقش برجسته که از یک سمت بسته و محدود است به حجمی گفته می شود که در آن اشیا به صورت کم و بیش برآمده از سطح به نمایش درآمده باشند. در مجموع نقش برجسته حالتی بینا بینی میان نقاشی و مجسمه سازی دارد.

نور و حجم

نقش نور در بازنمایی حجم و خصوصیات آن نیز شایسته توجه است. این نور است که امکان رویت اجسام را در فضا برای ما به وجود می آورد. بسیاری از مجسمه ها و نقش برجسته ها بدون رنگ پردازی ساخته می شوند. به همین دلیل توجه به میزان تیرگی و روشنی برجستگی ها و فرورفتگی ها و ایجاد سایه هایی که در اثر تابش نور به روی آن ها شکل می گیرد قابل اهمیت است.

 

 


  نظرات شما()


 
 
از: باران  ::  87/8/1 ::  8:53 عصر

هفته سوم

 جلسه سوم

عناصر بصری ( نقطه، خط، سطح و حجم)

 نقطه :

در هنر تجسمی وقتی از نقطه نام برده می شود، منظور چیزی است که دارای تیرگی یا روشنی، اندازه و گاهی جرم است و در عین حال ملموس و قابل دیدن است. از این نظر در ظاهر تشابهی میان این مفهوم از نقطه با آن چه که در ریاضیات به نقطه گفته می شود، وجود ندارد. در ریاضیات موضوعی ذهنی است که در فضا یا بر صفحه تصور می شود، بدون اینکه قابل دیدن و لمس شدن باشد. نقطه در زبان هنر تجسمی چیزی است کاملاً ملموس و بصری که بخشی از اثر تجسمی را تشکیل می دهد و دارای شکل و اندازه نسبی است. به عنوان مثال وقتی از فاصله ی دور به یک تک درخت در دشت نگاه می کنیم. به صورت یک نقطه تجسمی دیده می شود. اما وقتی به آن نزدیک می شویم یک حجم بزرگ می بینیم که از نقاط متعدد ( برگ ها) و خطوط ( شاخه ها) شکل گرفته است. بنابراین محدوده ی فضا یا سطح که همان کادر است نقش تعیین کننده ای در تشخیص دادن نقطه ی تجسمی و معنا پیدا کردن آن دارد. در صورتی که اندازه لکه یا عنصر بصری نسبت به کادر به قدری کوچک باشد که به طور معمول نتوانیم جزئیات آن ها را به صورت سطح یا حجم تشخیص بدهیم، می توانیم به آن نقطه تجسمی یا بصری بگوییم

موقعیت های مختلف نقطه

بسته به این که نقطه ی بصری در کجای کادر قرار گرفته باشد، موقعیت های متفاوتی را به وجود می آورد. یک نقطه روابط محدود ساده ای با اطراف خود دارد و به همان نسبت توجه مخاطب را به خود جلب می کند. اما چنانچه نقاط بصری متعددی در یک کادر وجود داشته باشند، بر اساس روابطی که از نظر شکل، اندازه ، تیرگی ، روشنی ، رنگ ، بافت ، دوری و نزدیکی با یکدیگر دارند تأثیرات بصری متفاوتی به وجود خواهند آورد.
گاهی ممکن است نقطه به عنوان کوچک ترین بخش تصویر تلقی شود. در این صورت در اثر تراکم نقطه های تیره تیرگی حاصل می شود و در اثر پراکندگی آنها روشنی دیده می شود.

نقطه در طبیعت

باید توجه داشت که اندازه نقطه به نسبت محیط و فضای اطراف متغیر است . مراجعه به طبیعت به ما کمک می کند تا مفهوم تناسب را بهتر درک کنیم . مثلا پنجره روشن یک ساختمان در شب از فاصله دور یک نقطه محسوب می شود زیرا محیط اطراف آن بسیار وسیع است و در آن محیط ، پنجره یک عنصر کوچک است و بدین لحاظ ما آنرا در فضا به صورت یک نقطه می بینیم . حال اگر به ساختمان نزدیک شویم و در کنار پنجره قرار بگیریم دیگرآن پنجره  نقطه به حساب نمی آید. بنا بر این یک نقطه ممکن است ، سر یک سوزن ، یک سیب ، ستاره ای در آسمان ، قایقی در دریا ، ساختمانی در مجموعه یک شهر و یا جای پایی روی برف باشد

خط:

در زندگی روزمره و در طبیعت، خط حضور چشمگیری دارد. در این زمینه می توان مثال های متفاوتی ذکر کرد. نقوش خطی روی لباس ها، ردیف صندلی ها در سالن امتحانات، خطوط آجرهای چیده شده، سیم ها و تیرهای برق، تنه درختان در کنار خیابان ها ، شیارهای شخم و ..
تنوع مثال ها و نمونه ها به خودی خود نشان می دهد که منظور از خط تجسمی معنایی نسبی از خط است و آن نشان دادن یک حرکت ممتد و پیوسته بر سطح یا در فضاست. بنابراین خط می تواند دو بعدی یا سه بعدی باشد

خط

یکی دیگر از عناصربصری که در شکل گیری تصویر نقش مهمی دارد ، خط می باشد. خط دارای مفاهیم و تعاریف گوناگونی در ریاضی می باشد که این مفهوم در هنرهای تجسمی متفاوت است. خط عنصری است یک بعدی و مهمترین خصیصه آن ویژگی طول آن است. خط ، یکی از عناصر بنیادی هنرهای تجسمی است. از بهم پیوستن تعداد بیشماری نقطه خط به وجود می آید. ودر تعریف دیگری آمده است که: حد فاصل دو صفحه را خط می نامند و همچنین فصل مشترک تاریکی و روشنایی را خط گویند. از جمله ویژگیهای دیگر خط این است که، خط دارای جهت وحرکت می باشد

خط در طبیعت

همانگونه که در مبحث نقطه اشاره شد، عنصر خط نیز نسبت به زمان و مکان متغیر است. به عنوان مثال، اگر به یک ردیف درخت از فاصله دور نگاه کنیم، به صورت خطوطی منظم دیده میشوند. در حالی که هر اندازه به این درختها نزدیک شویم، خطوط نیز در واقعیت درخت، حل شده و در نهایت تنه درخت ها را می بینیم که خط نبوده و هر یک دارای حجمی

استوانه ای هستند. همینطور است در باره خطوط راه آهن و خیابانها ، که اگر از پنجره هواپیما به آنها نگاه کنیم به شکل خطوطی متنوع ( راست، منحنی و زاویه دار ) دیده می شوند. ولی اگر در کنار ریل راه آهن ویا در همان خیابان به ایستید، خطها مبدل به سطوح شده و نزدیکترین قسمت آن به ما به صورت حجم دیده میشود. بنا بر این خط  نسبت به زمان و مکان میتواند از یک عنصر یک بعدی به سطح و سپس به حجم تبدیل شود. خط دارای اشکال مختلفی است که عبارتند از: خط عمودی، افقی، مایل، منحنی و شکسته.

تاثیر روانی انواع خط

خط راست، از نظر روانی، احساس آرامش و سکون را تداعی کرده و شکل آدمی را دارد که در حال استراحت است                                                                                                                                                                            خط راست عمودی، حالت انسان ایستاده ای را دارد که آماده فعالیت است و احساس ایستایی و انرژی را القاء می کند                                                                                                                                                                                خط مورب، خطی است متحرک و غیر ایستا که هر اندازه به محور افقی نزدیکتر شود کیفیت افقی آن نیز بیشتر می شود و با نزدیک شدن خط مورب به محور عمودی، دارای کیفیت خط عمودی می گردد                                                                   

 خط زاویه دار یا شکسته، حامل دو نیروی متحد است که در نقطه برخورد تقویت شده و چگونگی مجموع این دو نیرو ، قدرت کشش و اثر گذاری متغیری دارد. خط شکسته دارای تحرک، فعالیت و جنبش است و در اشکال هندسی به همین علت، مثلث پر تحرک ترین حرکتها است. خط منحنی، خطی است آرام که کاملترین شکل آن دایره و یا منحنی مسدود است. در خط منحنی، نیروهای بیرونی و درونی یکدیگر را در نقطه به نقطه خط خنثی کرده و احساس بصری را القاء می کنند

خط در طراحی 

خط می تواند برای بیان حالات مختلف، صورت های گوناگونی به خود بگیرد. خط مهمترین عامل در طراحی است. طراح بوسیله این عامل شکلی را بوجود می آورد که بیان کننده طرز دید، احساس و شخصیت اوست و به همین دلیل از روی طرح هنرمندان می توان به اندیشه، احساس و تفکرات ایشان پی برد                                              

خط با حالت ( اکسپرسیو) : این نوع خطوط در طراحی بیشتر نشان دهنده حالت های عاطفی و روحی هنر مند است. خطوط با ضربه هایی سریع و مقطع بر روی کاغذ کشیده میشوند، ضخامت خطوط به تندی کم و زیاد شده و ظاهر کلی طرح دارای یک نوع خشونت خاصی است. خطوط با قاطعیت و صراحت به کار گرفته میشود و با حرکات تند دست بر روی کاغذ جاری می شوند و در حقیقت این نوع طراحی بازگو کننده تصور و احساس آنی هنرمند است و آنرا  ( طراحی اکسپرسیو) می نامند                                                                                                    

خط ساختمانی ( کنسترا کتیو) : این نوع خطوط همان طور که از نام آن پیداست هنگام ترکیب دارای انضباط و نظمی ساختمانی هستند، یعنی کلیه خطوط با سازمانی محکم و حساب شده در جهات مختلف در کنار هم قرار می گیرند و بافت متشکل و منظمی را بوجود می آورند. این خطوط بر خلاف خطوط با حالت، بیشتر منطقی و تابع نظم و قاعده خاصی

هستند که قبلا توسط هنرمند پیش بینی شده است، البته این بدان معنی نیست که در این نوع خطوط هیچگونه احساس و شخصیت هنرمند وجود نداشته باشد. بلکه باید گفت نوع احساس و شخصیت هنرمند در قالب خطوط منظم ارائه شده به خوبی به چشم می خورد                                                                

حالات خط در صفحه ( کادر) : همانطور که قبلا اشاره کردیم، خط در سه حالت عمودی، افقی و مایل، نسبت به فضا، وضعیت های متفاوتی را ایجاد می کند، که مهمترین خصوصیت آن تقسیم فضا به دو قسمت مساوی و یا نا مساوی است توجه داشته باشید که فاصله دو خط از یکدیگر و نیز ضخامت و نازکی خطوط نیز مطرح شده و تغییر می کند

توازن به وسیله خط

ریتم یا وزن ، خصیصه هرپدیده ای است. تناوب روز و شب و چهار فصل سال و بطور کلی نظمی که در خلقت طبیعت، حتی در جزئی ترین قسمت آن وجود دارد، نمایانگر تاثیر وزن است. بنا بر این در می یابیم که حرکت و ریتم یکی از کیفیتهای وزن است

تعادل به وسیله خط

کیفیت تعادل را در مبحث نقطه بر رسی کردیم و با توجه به مطالب مذکور، ترکیب خطوط زمانی در محدوده ایجاد تعادل می کند که چشم به راحتی در قسمتهای مختلف صفحه گردش کرده و در بخش خاصی از آن متمرکز نشود

ایجاد ریتم با خطوط

همان گونه که در بحث مربوط به نقطه ملاحظه کردید، با تغییر اندازه و تعداد نقاط می توانیم در صفحه یا کادر حرکت ایجاد کنیم. حرکت یکی از عوامل بسیار مهم در شکل گیری تصویر است. ایجاد ریتم درخطوط به اشکال گوناگونی صورت می پذیرد. تغییر اندازه ها و طول خطوط ، تغییر فاصله ها و نهایتا تغییر ضخامت خطوط می توانند عواملی باشند تا ریتم، بهتر ایجاد شود

سایه روشن به وسیله خط  

از جمله حالات دیگری که با قرار گرفتن خطوط در کنار یکدیگر ایجاد میشود، تیرگی و روشنی و یا سایه روشن است. به عبارت دیگر پدید آمدن حالت روشنی و تاریکی با بهره گیری از خطوط ، ایجاد سایه روشن می کند. این حالت به چند طریق می تواند بوجود آید : ایجاد تاریکی و روشنی با استفاده از خطوط یک اندازه که تنها از تغییر فواصل آنها بوجود می آید. بدین شکل که هر چقدر خطوط را به یکدیگر نزدیکتر کنیم از نظر بصری تیرگی بوجود خواهد آمد و بالعکس با افزایش فواصل آنها محیط ، روشن دیده خواهد شد

 

 

 

 


  نظرات شما()


 
 
از: باران  ::  87/8/1 ::  8:37 عصر

هفته دوم 
جلسه دوم

مبانی هنرهای تجسمی چیست؟

ایجاد آثار هنرهای تجسمی و درست درک کردن آن ها نیاز به یک شناخت اولیه از اصول و مبانی هنرهای تجسمی دارد. همین دلیل این مبانی را می توان به الفبا و قواعد درک زبان و ابدع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد. آشنا شدن با مبانی هنرهای تجسمی می تواند تا حد زیادی در درک کردن جهان بصری مؤثر باشد.
آنچه در روزگار ما در قالب هنرهای تجسمی جای می گیرد عبارت است از : عکاسی، گرافیک، نقاشی ، طراحی و مجسمه سازی. به طور کلی می توان گفت همه هنرهایی که به صورت بصری ارائه یا دیده می شوند و با تصویر سر و کار دارند، اصول و مبانی مشترکی دارند که «مبانی هنرهای تجسمی» یا «مبانی هنرهای بصری» نامیده می شوند. بنابراین در مبانی هنرهای تجسمی الفبای تجسم یا تصویر کردن و همچنین درک آثار هنرهای تجسمی را تجربه خواهیم کرد.

 عناصر و کیفیت نیروهای بصری در هنرهای تجسمی به دو بخش کلی تقسیم می شوند:

. بخشی که با آنها به طور فیزیکی و ملموس سر و کار داریم مانند : نقطه، خط، سطح، رنگ، شکل، بافت ، اندازه و تیرگی – روشنی.
2. کیفیات خاص بصری که بیشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در به کار بردن عناصر بصری می باشند مانند : تعادل، تناسب، هماهنگی و کنتراست که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند.
  

دیدن

در یک معنای کلی عمل دیدن واکنش طبیعی و خود به خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان دهد و انسان به طور طبیعی رنگ، شکل ، جهت، بافت ، بعد و حرکت چیزها را به وسیله پیام های بصری دریافت می کند. اما در هنر و نزد هنرمندان دیدن می تواند فراتر از یک عکس العمل طبیعی تعبیر شود. در نگاه هنرمند جهان به صورت عمیق تر ادارک و تعبیر می شود. او علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات آن ها با یکدیگر به دقت توجه می کند. همین توجه و نگاه موشکافانه به جهان و پدیده ها به  نحوی در آثار او جلوه گر می شود که گویی هیچ کس دیگر قبلاً آن ها را آن گونه ندیده است.  

کادر در هنرهای بصری

کادر یا قاب تصویر محدودهی فضا یا سطحی است که اثر تجسمی و تصویری در آن ساخته می شود. به طور کلی منظور از کادر در هنرهایی که با سطح سر و کار دارند و بر سطح به وجود می آیند همان محدوده ای است که هنرمند برای ارائه و اجرای اثر خود بر می گزیند.
کادر می تواند اندازه ها و شکل های گوناگون داشته باشد مثل مربع، مستطیل، لوزی، ذوزنقه، دایره، بیضی چند ضلعی یا حتی تلفیقی از این اشکال به صورت منظم و غیرمنظم باشد.
هنرمند با انتخاب بخشی از فضا و جدا ساختن آن از سایر بخش ها و فضای پیرامون توسط کادری مشخص دو کار انجام می دهد : اول اینکه ارتباط کادر را با محدوده ی داخلی اثر برقرار می کند و انرژی بصری را که از درون به بیرون گرایش دارد، محصور می سازد. دوم اینکه انرژی های بصری بیرون از کادر را که می خواهند به درون آن نفوذ کنند به کنترل درخواهد آورد

تفاوت دیدن و هنرمندانه دیدن

عمل دیدن یک واکنش طبیعی و خود به خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان می دهد. اما در هنر و نزد هنرمندان دیدن می تواند فراتر از یک عکس العمل طبیعی تعبیر شود. هنرمند علاوه بر دیدن اشیاء به روابط و تناسبات آن ها با یکدیگر به دقت توجه می کند. همین توجه و نگاه موشکافانه به جهان و پدیده ها به نحوی در آثار او جلوه گر می شود .

 


  نظرات شما()


 
 
از: باران  ::  87/8/1 ::  8:14 عصر

هفته اول

جلسه اول

معارفه –تعریف درس هنر وکاربرد آن – معرفی وسایل مورد نیاز برای کار-

ارزشیابی دانش آموزان با طراحی

در ابتدایی ترین جلسه بیشتر بحث معارفه هست تا هم معلم در یک مشخصات ظاهری با دانش اموز اشنا شود وهم دانش اموز  با معلم این کمک بزرگی به هر دو انان می کند

معلم موظف هست در چند جمله ساده وروان معنی کلمه هنر را برای بچه ها بگوید و رشته های مختلف هنری وکاربرد این رشته را برای بچه ها در زندگی بازگو کند ،تا دانش اموز بداند میزان وقتی را که در طول یک سال تحصیلی برای این درس میگذارد در اخر الامر چه نتیجه ای برای او داردواین باعث میشود که بسیار مشتاقتر در کلاس درس هنر بنشیند ووقت خود را بیهوده هدر ندهد. 

هنر:آفرینش زیبایی ها (ه به معنای کامل-نر به معنای انسان = هنر به معنای انسان کامل هست یعنی یک هنرمند در حقیقت یک انسان کامل هست در زمان گذشته به فردی هنرمند میگفتند که از بیشتر علوم اطلاع داشت ودر بسیاری ازآنان تبحرلازم را دارد 

معلم موظف هست ابزار اولیه کار در کلاس درس هنر رابرای دانش اموز معرفی کند تا دانش اموز با وسایلی که برای کار در درس هنر هست اشنا شود ودیگر در کلاس درس با مشکل برخورد نکند . 

معلم برای آنکه  بدانددانش آموز در چه سطحی هست تا برابر آن در یک سطح کلی کار تدریس  را شروع کند . معلم با یک ارزشیابی  در حد یک طراحی معمولی در سطح متوسط کل کلاس میتواند میزان استعداد اولیه دانش اموزان را بررسی کند.

 

 .


  نظرات شما()


 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه |شناسنامه|ایمیل
وبلاگ من
 
 
 
 
 
 
شیوه تدریس درس هنر
باران
این وبلاگ به یاری خدا برای کمک به همکاران هم رشته هست که بتوانند به این طریق اموزش خوب وموثری رو داشته باشند .بخصوص مقاطع راهنمایی وهنرستان
 
شیوه تدریس درس هنر